|
تو که آهسته می خوانی قنوت گریه هایت را
میان ربنای سبز دستانت دعایم کن
من به تو جان می سپارم دل که قابل دار نیست!
در مسلک ما عشق هم آغوشی نیست
مهر تو اگر به هستی ما افتاد
هرگز به سرم خیال خاموشی نیست
تمام هستی خود را فقط به پای تو ریزم
درون قلب من فرمانروایی کن
که از موی تو برخیزد همه عطر دل انگیزم...
نظرات شما عزیزان:
بگذآر سُوکت قآنون زندگی مَن بآشد…
وَقتی وآژِه هآ دَرد را نِمی فَهمند…. [ دو شنبه 26 تير 1391
] [ 14:33 ] [ رضاخطر ]
|
|
[ طراحي : 9pars ] [ Weblog Themes By : 9pars ] |